Jun 6, 2006
خاطره
گوش كردن به آهنگهاي شهرام ناظري در طول سفر تو را برد به حدود 9 سال پيش.
زماني كه تازه وارد دانشگاه شده بودي. يادت آمد اولين باري كه او توجه ات را به خود جلب كرد ، در صف تهيه بليط كنسرت مختاباد در جشنواره موسيقي فجر بود.(تالار وحدت را به ياد داري؟)
زماني كه تو و دوستت او را ديديد كه در صف در مقابل شما تنها ايستاده بود و شروع كرديد به تعريف و تمجيد از دانشكده خودتان چون تو مي پنداشتي كه او جزء دوستان برادرت و از دانشگاه ديگري است...
گفتيد و گفتيد و او هم سكوت كرد و گوش سپرد . در ذهنش نگاه داشت تا زماني كه خانواده اش رسيدند، و آن هنگام بود كه او شروع كرد و از مشكلات روز گذشته اش براي آنها تعريف كرد...
و آنجا بود كه فهميديد نه تنها او از دانشگاه ديگري نيست بلكه از دانشگاه و از دانشكده خودتان است.
سكوت كرديد و اين بار شما گوش سپرديد!!
باز به اهميت موضوع پي نبرديد تا وقتي كه روز بعد سركلاس شيمي 1...اولين نفري كه توجه تو و دوستت را جلب كرد او بود.
بعدها او شد تنها منبع تو براي دستيابي به نوارها و بليطهاي كنسرتهاي موسيقي سنتي!
و حالا پس از سالها در كنار او ، باز هم موسيقي سنتي لذت بخش تر و دلنشين تر است.
 
posted by تيستو سبزانگشتي at 9:47 AM | Permalink |


4 نظرات بهاري شما:


  • At 6/06/2006 3:50 PM, Blogger Coral

    e , yani man enghad bozorg shodam ? :))

     
  • At 6/06/2006 4:44 PM, Anonymous Anonymous

    corel baba,zaheran kheili doost daari zoodtar bozorg shi na???
    mage chekhabare????

     
  • At 6/09/2006 3:02 PM, Anonymous Anonymous

    سلام...خوبی...شهرام ناظری....برای من هم تداعی کننده خاطرات زیادی است

     
  • At 6/10/2006 9:26 AM, Blogger تيستو سبزانگشتي

    coral جونم...آره خيلي ازش گذشته .حالا ديگه تو هم واسه خودت خانمي شدي...;))فقط نميدونم براي تو هم سالهاي بعد يه همچين چيزهايي وجود داره كه خاطره بشه يا نه!!