Jun 14, 2006
هه هه هه ترسو!!
شب رو با خوابهاي گوناگون سپري كني ، در طول شب چندين بار بيدار شي ، بعد تازه چشمات گرم بشه كه يه دفعه يه صداي خش خش از بالا سرت بشنوي.
تو خواب و بيداري بپري هوا. يهو ببيني يه ابوطياره در شرايط عدم تعادل بالا سرت داره مي چرخه و نفهمي حتي چي هست!!
تنها كاري كه مي توني بكني اينه كه دو سه تايي جيغ بنفش بكشي و در حالي كه دستات رو براي دور كردن اون موجود موذي و ناشناس كه وارد حريمت شده تو هوا مي چرخوني از اتاق بدوي بيرون. در حالي كه اين مسير طولاني دور تخت خواب تا خروجي اتاق خواب را داري طي مي كني ياد فيلمهاي ترسناك مي افتي كه موجودات پرنده ناشناس به انسانها حمله مي كنن و جونشون رو مي گيرن ، تازه مي فهمي وقتي مي گويند يه فيلمي ترسناكه براي چيه. پس سعي مي كني فراموش نكني كه از اين به بعد انقدر با شجاعت نشيني پاي فيلمهاي ترسناك و چهارچشمي نگاهشون كني.
ميري بيرون از اتاق ، يه نفسي مي كشي ،خواب كه از سرت پريد، مي ري ببيني اصلاً اين مزاحم چي مي تونست باشه.تنها حدستون سوسكه كه ميتونه از كانال كولر اومده باشه، ولي وقتي فكر مي كني يادت مياد كه خيلي از سوسك بزرگتر بود. خلاصه يه اسپري سوسك كش برميداريد و كل اتاق خواب رو البته با حفظ فاصله ايمني سمپاشي مي كنيد، دو تا بالش برميداريد و هر كدام يه گوشه اتاق پذيرايي مي خوابيد ، خيالت هم راحته كه در اتاق خواب رو بستي.
صبح كه بيدار مي شوي مي بيني جسد يك سوسك گنده بالا بلند افتاده كنار كفش دوني.
تازه مي فهمي عجب گولي خوردي،دلت خوش بوده كه در اتاق خواب بسته است؟؟؟ هه هه هه...
 
posted by تيستو سبزانگشتي at 8:56 AM | Permalink |


7 نظرات بهاري شما:


  • At 6/14/2006 11:50 AM, Blogger تيستو سبزانگشتي

    خب حالا آقاي بابي سان به من مي خنديد؟؟
    باشه...ياد خودت كه مي افتم بيشتر خنده ام ميگيره...باز من جرأت كردم سرم رو تو اتاق كنم ببينم اون موجود چي بوده؟؟تو كه از 10 قدمي اتاق خواب نزديكتر نميشدي!يه اسپري سوسك كش گرفته بودي دستت از صد كيلومتري پخشش مي كردي بعد ميگفتي مقدارش كمه..خب عزيزم اينجوري حروم ميشه كه!

     
  • At 6/14/2006 2:35 PM, Anonymous Anonymous

    صبور باش !

    نکُش سوسکها را !

    آخرينشان را که نفله کردی ،

    تازه خواهی فهميد

    که چه شبهای تنها و سردی ،

    پيش رو خواهی داشت.

     
  • At 6/14/2006 2:46 PM, Anonymous Anonymous

    منم با حرفات موافقم اما بعضی موقعها دیگه آدم کم میاره !!!خسته میشه از انظار . همیشه هم انتظار دلنشین نیست
    در ضمن امیدوارم که هیچ وقت تو خواب سوسک اون طرفا نیاد اگه من بودم که سکته رو زده بودم ! تو بیداری دیدنش چندش آوره و ترسناک چه برسه تو خواب ! (چشمک)

     
  • At 6/14/2006 3:11 PM, Anonymous Anonymous

    اینو یادم رفت بگم :پی اگه ایرادی نداره میذارمت تو لینکام

     
  • At 6/17/2006 7:03 AM, Anonymous Anonymous

    سلام
    شنبه اومده و باز قطعی شبکه و مسنجر و خواب آلودگی و فراموش کردن آوردن موبایل و رفتن به پالایشگاه و ... به خدا آدم وسط سوسکا بخوابه بهتر از شنبه صبحه. نه؟
    یک علی صالحی خوابالو

     
  • At 6/17/2006 7:57 AM, Anonymous Anonymous

    شلام مَلیَم
    خوفی؟
    این آموژشاکه نوشتم بَلای همه خوفه
    ممطئن باش اگه انژام بدی جَباب میده
    فقط نَزار خیلی بهت گیلیپ میکشل بدن
    بقیه اش خوفه
    نیکا

     
  • At 6/17/2006 8:21 AM, Anonymous Anonymous

    pas peyda kardi be manam bede :D hayatie ;)