پنجشنبه به عنوان آخرين روز اين ترم كلاس فرانسه و با توجه به اينكه ميكروبيولوژيست عزيز ديگه كم كم عازم فرنگ هستند، تصميم داشتيم با دوستان بعد از امتحان بريم بيرون . جالب اينجاست كه پيشنهاد اوليه اش هم از جانب خودم بود.
ولي چهارشنبه كه برنامه پلور صد در صد شد، نمي دونم چرا پا رو دلم و برنامه هام گذاشتم و رفتم پلور.
دوستان كم و بيش ناراحت شدند كه حق هم داشتند.
اينجا مي خوام بگم كه شايد قسمت اين بوده است . چون افراد خانواده كه شامل پدر و مادر و خاله و مادربزرگ بودند صبح پنجشنبه رفته بودند. ما هم كه برنامه مون همينجوري جور شد و رفتيم به طوري كه انتظار نداشتند.
پدر و مادر به خاطر يك مريض مجبور شدند برگردند تهران !! و به خاطر شرايط بد اون مريض ديگه نتونستند برگردند پلور.
اگه ما نرفته بوديم برنامه ها بدجوري گره مي خورد. مادربزرگ كه به خاطر شرايطش مطمئناً نمي تونست همون عصر همراه پدر و مادر برگرده ، فرداش هم كه آنها نمي توانستند دوباره بيايند پلور...حالا پيدا كنيد پرتقال فروش را كه البته ما بوديم ديگه پيدا شديم.
سفر خوبي بود.نزديك كوه دماوند بودن ، ديدن اين كوه در كنار دشتهاي زيباي شقايق لذت بيشتري داشت تا ديدن اين كوه از ميان گرد وغبار و آلودگي شهر تهران.
سد لار هم كه زيبايي خودش را داشت.دوربين عكاسي نداشتيم ولي يه چندتا عكس با گوشي موبايل انداختيم كه در اولين فرصت بايد بذارمش اينجا...
ولي خب اين رو مي خواستم بگم كه باز يه برنامه اي رو كه ميشد با دوستان رفت رو كنسل كردم. از اين ناراحتم...
سلام...خوبی؟! امیدوارم بهت خوش گذشته باشه :پی
مصاحبه ی منم ای بد نبود حالا باید ببینیم بقیه چطور دادن ... گفتن تا 3 هفته دیگه نتیجش میاد.... امیدوارم که قبول شم ! :دی
ممنون امیدوارم که شمام به هر چی که دوس دارین برسین