- سلام خانم، من قبلاً شما رو نديده ام؟
- نمي دانم . چهره شما هم به نظرم آشنا مي آيد.
- دانشگاه تو دانشگاه تهران نبودي ؟
- نه...
- خونه تون سمت تجريش نبود؟
- نه... شما تو دبيرستان پندارنيك درس نمي خوندي؟
- نه ... راهنمايي كجا ميرفتي؟
- مدرسه زهرا...
- نه . من مدرسه زينب مي رفتم.
- كلاس زبان چي . كلاس زبان مي رفتي؟
- آره . آره . كانون زبان...
- اي بابا. من شكوه مي رفتم.
- عجب فيلميه ها . ولي باور كن من تو رو يه جا ديدم.
- من هم همين فكر رو مي كنم . تو دوستي به نام سارا نداشتي ؟
- ....
فردا هم يكي ديگه...شما روزانه با چندنفر برخورد مي كنيد كه چهره اش خيلي آشناست ولي نمي توانيد بشناسيدش و البته گاهي حتي جلو نمي رويد تا پرسشهاي بالا را ازش بپرسيد؟
همينطور هم كه روزها مي گذره. تعداد مكانهايي كه مي رويم و افرادي كه مي بينيم بيشتر و بيشتر مي شود و بايد عملاً گفت كه سوالات بالا طولاني تر.
سلام دوست عزیزم. ولی من تورو خوب یادمه. مگه میشه یادم بره. مدرسه ندای ایمان،کلاس زبان شکوه، معلممون آقای دولتشاهی. خیلی از اون روزها میگذره ولی دوستی ما همیشه سرجاش می مونه. من مطمؤنم.خوشحالم اینجا می بینمت.