Jul 19, 2006
تكرار(1)
وقتي مجبور ميشم يه مدت يه كاري رو به طور تكراري انجام بدم، بعد از يه مدت دچار افسردگي پنهان ميشم.
هميشه فكر مي كنم آدمهايي كه ميگن از بچگي تو يه خونه بزرگ شدن،
و يا آدمهايي كه سي سال متوالي يه جا كار كردن،
چطوري اين مسأله يكنواختي مسير رفت و آمد، اتاقهاي خونه، همسايه ها، همكارهاي هميشگي و ... رو تحمل مي كنن.
خوشبختانه تو خانواده اي بزرگ شدم كه هيچوقت يكنواخت نمونده
اولين اقدامي كه هميشه براي جلوگيري از يكنواختي كرديم،
جابجايي خونه و مسكني بوده كه توش ساكن بوديم.
اوايل كه به خاطر شغل بابا، مجبور بوديم حتي شهر زندگيمون رو هم تغيير بديم،
تو اين بيست و سه سالي هم كه ساكن تهران بوديم، دفعات زيادي محل زندگيمون رو تغيير داديم.
اين براي ما بچه هاي خونه، آموزشي بوده كه از تغيير نترسيم.
الان هم كه بزرگ شديم، براي جلوگيري از يكنواختي، هركاري مي كنيم.
حداقلش اينه كه دو روز متوالي از يه مسير نمياييم سركار ;)
 
posted by تيستو سبزانگشتي at 9:28 AM | Permalink |


1 نظرات بهاري شما:


  • At 7/19/2006 2:33 PM, Anonymous Anonymous

    چقدر خوبه مه انقدر تنوع طلبی.
    تنوع طلبی باعث ترقی و رشد انسان می شه.
    آزاده