بازي رو ديدم ولي حس سابق رو نداشت.
ياد اون موقعها افتادم كه با دادكشيدن هاي باره سي آخر بازي ،چقدر درد كشيديم.
كه چطور با اخراج زولا كمتر از بيست دقيقه بعد از ورودش چقدر اعصابمون به هم ريخت.
چه حسي داشت كه با باخت ايتاليا حتي اشك مي ريختيم.
الان....
از بازيها فقط سه بازي ايران رو ديدم و بازي فينال.
اون هم نصفش رو چرت زدم چون فرداش بايد ميرفتم شيراز.نصفش رو هم روزنامه خوندم.
و در آخر اصلاً حس خاصي نداشتم كه اين برد يا اون.
به خاطر گذشته ها ايتاليا رو دوست داشتم و به خاطر حال فرانسه.
كدوم مهمتره؟
ياد اون موقعها افتادم كه با دادكشيدن هاي باره سي آخر بازي ،چقدر درد كشيديم.
كه چطور با اخراج زولا كمتر از بيست دقيقه بعد از ورودش چقدر اعصابمون به هم ريخت.
چه حسي داشت كه با باخت ايتاليا حتي اشك مي ريختيم.
الان....
از بازيها فقط سه بازي ايران رو ديدم و بازي فينال.
اون هم نصفش رو چرت زدم چون فرداش بايد ميرفتم شيراز.نصفش رو هم روزنامه خوندم.
و در آخر اصلاً حس خاصي نداشتم كه اين برد يا اون.
به خاطر گذشته ها ايتاليا رو دوست داشتم و به خاطر حال فرانسه.
كدوم مهمتره؟
سال 1982 جام جهانی اسپانیا هفت سالم بود یه بازیکنی داشت به اسم پائولو روسی شماره بیست بابام میگفت سیاسی بوده و زندانی بوده و بعد که آزاد شده دعوت شده به تیم ملی ایتالیا توی همون جام اینقدر گل زد که بابام میگفت تمام سالهایی که توی زندان بوده رو داره جبران میکنه و من چون عاشق بابام بودم عاشقش شدم و عاشق ایتالیا و جالبه بعد از جام هم دوباره بدلیل نوشتن کتاب خاطراتش از زندان، زندانی شد و هنوز هم ایتالیا رو دوست دارم شاید یه حس غم کودکیه و یادگار قدیمی