Sep 10, 2006
بزرگترها
ديروز از روزهايي بود كه حوصله هيچ كس رو نداشتم.
از شانسم هم مثلاً عيد بود و خب همه از آدم انتظار دارن
كه بهشون سر بزني!
ديگه تو اينجور مواقع حداقلش آدم سعي مي كنه كه
با كسي زياد حرف نزنه.
و واي به حالت اگه بري خونه اين مامان بزرگها و
بابا بزرگها كه به همه چي گير ميدن
و ابراز محبتشون ديگه اعصاب واسه آدم نميذاره.
حال همه كس و همه چيز رو ازت مي پرسن.
درباره كارت اظهار نظر مي كنن.
جالب اينجاست كه بر اساس اعتقاد قديمي شون
هر دفعه كه مي بينندت ازت مي پرسن
هنوز رسمي نشدي؟؟
آخه به چه زبوني ميشه به يه پيرمرد 85 ساله
كه با فرهنگ اداري و كارمند مآبي و ارجحيت شغل رسمي داشتن
زندگي كرده ،
فهموند كه بابا ديگه رسمي نمي كنن
تو رو خدا هر دفعه كه مي بينيمت اين سوال رو نكن.
 
posted by تيستو سبزانگشتي at 12:06 PM | Permalink |


1 نظرات بهاري شما: