Sep 20, 2006
دوقلوها
من هميشه وقتي از كنار خانواده اي رد مي شدم كه بچه دو قلو داشتن ، دلم به حالشون مي سوخت
هميشه مي گفتم چطوري با اينا سر مي كنن؟
براي خانواده هايي با قلهاي بيشتر كه فكر كنم فقط خدا بايد بهشون رحم كنه!!
خلاصه ديروز يكي از همكارهاي مرد واحد
كه دو تا دختر دوقلوي 12-13 ساله داره
داشت ماجراهاي خودشون رو با اين دو تا تعريف مي كرد.
اينكه اين دوتا كاملاً همسان هستند
به طوريكه ايشون به عنوان پدرشون نميتونن از هم تشخيصشون بدن
خلاصه انقدر اين دو تا سر خريد وسايل و ديگر تجهيزات سر خانواده
بلا آوردن كه نميدونن چيكار كنن.
خيلي دوست دارن وسايلشون شبيه هم باشه
از اونطرف هم وقتي وسيله يا لباس يكيشون خراب ميشه
زير بار نميره كه مال خودش بوده و ميندازه گردن اون يكي.
تو مدرسه معلمها از دستشون عاصي اند، چون اين ميره سركلاس اون يكي و برعكس...
البته جالب اينجاست كه چون اين دو تا عملاً سومين تولد در خانواده بوده اند
يكيشون تمام هزينه هاش از صدور شناسنامه تا بيمه و بقيه خدمات اجتماعي
دولتي محسوب شده و يكي ديگه خصوصي! براي اينكه هيچ تبصره اي براي يه
همچين مورد استثنايي وجود نداشته است.
از نظر روحي و احساسي هم خيلي به هم نزديكن به طوريكه تو شرايطي كه از همديگه
دور هم باشن ، اگه براي يكيشون اتفاقي بيفته اون يكي زود متوجه ميشه و با بي قراري يا گريه
اين رو به ديگران مي فهمونه!
پدرشون با اين اوصاف خيلي هم نگران ازدواجشون بود،
حق هم داره ، حالا از مسائل اشتباه گرفتنشون توسط همسراشون بگذريم،
فكرش رو بكن يكي زودتر ازدواج بكنه، يكي ديرتر!
يكي همسرش پولدارتر باشه اون يكي نه!
يكي همسرش مهربون و عاشق ، اون يكي خشن و ...
واقعاً با اين احساس نزديكي كه اين دوتا دارن اين واقعاً يه مصيبته!
 
posted by تيستو سبزانگشتي at 9:39 AM | Permalink |


1 نظرات بهاري شما:


  • At 9/23/2006 8:22 AM, Anonymous Anonymous

    اوه اوه اوه...خوبه وارد جزییاتِ بیشتر خانوادگی نشدی...وگرنه کار به جاهای باریک میکشید و ...چه تخیلی دارید شما واقعا...ولی من بیشتر