Sep 18, 2006
سفر
رفتيم شمال .
هوا عالي بود. براي اينكه ديگه از اون شرجي هوا كم شده بود
و البته بماند كه از روز دوم كلي هم بارون اومد
به طوري كه مجبورمون كرد سفر رو كوتاه كنيم و برگرديم.
نميخوام بعد از اين خوشگذروني و سفر غر بزنم
ولي خب خيلي چيزها باعث ميشه آدم افسوس بخوره
وقتي ميري توي جنگل يا كنار دريا و قبل از ديدن درختها و زيباييشون
آشغالهاي ريخته شده بر زمين توجهت رو جلب مي كنه
وقتي داري تو جاده رانندگي مي كني
و مي بيني كه تنها چيزي كه براي هيچ كس مهم نيست
جون ديگرونه.
وقتي كه مي بيني ،مردم بدون توجه به اينكه دريا طوفانيه
و هيچ نجات غريقي هم اون طرفها نيست با مانتو و روسري
افتادن تو آب.
وقتي كه...خداييش چرا؟؟
 
posted by تيستو سبزانگشتي at 12:34 PM | Permalink |


0 نظرات بهاري شما: