اون روز يه سوال پرسيدي
اون هم اين بود كه حالا كه تصميم اوليه رو گرفتي
احساست چيه؟
نميدونم اون موقع باز چه حسي بهم دست داد
كه گفتم هيچي...
ولي تو گفتي كه حس خاصي داري
كه حس بدي نيست.
خب راستش رو بخواهي
من هم خيلي هم بي حس نيستم راجع به اون ماجرا
من هم به نسبت خوشحالم
اگرچه خب خودت مي دوني هنوز هم احساس بين زمين و آسمون بودن مي كنم.
نميتونم دقيق بگم چه حسيه
حس خوشحالي، حس ترس، حس عدم اطمينان، حس دودلي
و هزارتا حس پيچ در پيچ ديگه كه اصلاً نميدونم چي به چيه!!
اون هم اين بود كه حالا كه تصميم اوليه رو گرفتي
احساست چيه؟
نميدونم اون موقع باز چه حسي بهم دست داد
كه گفتم هيچي...
ولي تو گفتي كه حس خاصي داري
كه حس بدي نيست.
خب راستش رو بخواهي
من هم خيلي هم بي حس نيستم راجع به اون ماجرا
من هم به نسبت خوشحالم
اگرچه خب خودت مي دوني هنوز هم احساس بين زمين و آسمون بودن مي كنم.
نميتونم دقيق بگم چه حسيه
حس خوشحالي، حس ترس، حس عدم اطمينان، حس دودلي
و هزارتا حس پيچ در پيچ ديگه كه اصلاً نميدونم چي به چيه!!
ولي چون ميدونم تو رو دارم هيچ كدومشون روم تأثير نميذاره.
مثل هميشه كمكم كن.
امروز از ديدين صفحه اول وبلاگت خيلي هيجانزده شدم .يك تغيير ناگهاني و البته خوب و قشنگ