Nov 5, 2006
تهران
رانندگي تو اين شهر ديگه غير ممكن داره ميشه
آخه يه زماني آدم فكر مي كرد كه يه ساعتهايي از روز
مثلاً ساعت 10 صبح تا 2 بعدازظهر ساعتي است
كه بايد خيابونها خلوت باشه
چون فكر مي كرديم كه تو اين زمان ديگه هركي
هرجا بوده رفته سر كارش.
يعني ديگه بعد از ساعت 10 همه مغازه ها و ادارات كارشون رو شروع مي كنن.
ولي الان ساعت از 6 و نيم كه ميگذره
ديگه خيابونا رنگ آرامش نمي بينن
تو هر خيابون و كوچه اي كلي ماشين مي بيني
آخه فكر مي كني اين همه آدم كار ندارن
كه وقت و بي وقت تو خيابونان؟
البته به قول دوستي
وقتي ميري تو مراكز مختلف مثل شركتها
دانشگاهها، بانكها و ... هم باز كلي آدم مي بيني!!
واي الان هفتاد ميليونيم اينه
بشه صد به بالا فكر كنم ديگه بايد به فكر پياده گز كردن باشيم.
 
posted by تيستو سبزانگشتي at 12:29 PM | Permalink |


1 نظرات بهاري شما:


  • At 11/06/2006 12:35 PM, Blogger مهناز

    اون وقتها وقتي بچه بودم فكر مي كردم چي ميشد ماشينمون دو تا بال داشت تا وقتي چراغ قرمزه از روي همهي ماشينينا رد شيمو زودتر برسيم تا بازي كنيم
    اما حالا

    ميخوام زودتر برسم تا به نيكا برسم