كنكور فوق هم كه تعطيله
در دو سه هفته اخير شايد به زور 50 تا تست خوندم،
از هفته بعد هم كه ده روزي به مناسب ورود
خان داداش اعظم، كار و زندگي خودم تعطيله،
مامان جان كه پريشب ما رو دعوت كردن كه
در طول مدتي كه مهدي اينجاست ما هم بمونيم خونه اونها
گرچه از اونطرف، همچنان بين مجيد و مرجان دعوا بود
كه مهدي تو اتاق كدومشون بمونه،
چه برسه به ما!!
آخه سري قبلي كه مهدي اومده بود،
مجيد هنوز بچه مرتب و تر و تميزي بود،
به طوري كه تميز بودن اتاقش هميشه بحث محافل بود
و مهدي در مدت بيست روزي كه اينجا بود،
اتاق اون طفلكي رو تبديل به يك دپوي وسايل كرده بود
و تا آخرين لحظه رفتنش وسايلش همينطور پخش و پلا بود.
ولي خب مجيد اين سري دست پيش رو گرفته،
اين هفته كه خودش هم تازه از سفر اومده
هنوز وسايلش پخش زمينه !
البته که شما قدمتون رو صد هزار تا جزوه ی من جا داره
کلا اتاق من برای همه جا هست.
قدم مهدی که رو دو تا چشم بنده است (ایشالا که می خونه؟ یا من دارم وقت تلف می کنم؟ )