وقتي خودت رو اسير تكنولوژي مي كني
اولش خيلي خوشحالي
چون فكر مي كني همه كارهات ديگه به راحتي پيش ميره
ديگه همه دانسته هاي فكري ات رو ميريزي رو كامپيوترت
به طوريكه بعد از يه مدت مي بيني ديگه خودت به تنهايي
از پس كاري بر نميايي...
حتي براي چك كردن خاطرات گذشته ات هم بايد
وارد كامپيوترت بشي و اين آغاز ...
يه روز كه كامپيوترت خراب باشه
ميتونم بگم به مرز جنون هم ميرسي فكر مي كني
هيچ كاري ديگه از دستت برنمياد
اشتباه هم نمي كني چون خودت با دست خودت
شكنجه گاهت رو ساختي و توش غرق شدي!
پ.ن. دو روزه تو شركت كامپيوترم خرابه،
ميتونم بگم دستم به كار نميره...با وجوديكه تو شركت
همه چيز رو شبكه است و به راحتي ميشه از كامپيوترهاي ديگه
استفاده كرد.
اولش خيلي خوشحالي
چون فكر مي كني همه كارهات ديگه به راحتي پيش ميره
ديگه همه دانسته هاي فكري ات رو ميريزي رو كامپيوترت
به طوريكه بعد از يه مدت مي بيني ديگه خودت به تنهايي
از پس كاري بر نميايي...
حتي براي چك كردن خاطرات گذشته ات هم بايد
وارد كامپيوترت بشي و اين آغاز ...
يه روز كه كامپيوترت خراب باشه
ميتونم بگم به مرز جنون هم ميرسي فكر مي كني
هيچ كاري ديگه از دستت برنمياد
اشتباه هم نمي كني چون خودت با دست خودت
شكنجه گاهت رو ساختي و توش غرق شدي!
پ.ن. دو روزه تو شركت كامپيوترم خرابه،
ميتونم بگم دستم به كار نميره...با وجوديكه تو شركت
همه چيز رو شبكه است و به راحتي ميشه از كامپيوترهاي ديگه
استفاده كرد.
حالا اینکه خوبه. میدونی حداقل خرابه نمیتونی باهاش کار کنی. من چی بگم که به قولی معتادم و حالا که می رم سر کار پشت یه میزی ام که کامپیوتر داره من هم باید زار زار نگاش کنم اما بهش دست نزنم :( مثه اینکه به یه معتاد مواد نشون بدن اما بگن حق نداری بکشی. ببین چه حالی دارم دیگه. از وقتی میرسم خونه تا بخوابم از جلو کامپیوتر تکون نمیخورم