May 8, 2007
هدف

امروز ديگه حتي به اين مسأله كه
يه روز اون هدف بزرگي كه اين چند روزه واقعاً
از ته دل آرزو مي‌كنم هرچه زودتر بهش برسم،
اتفاق بيفته شك كردم،
مي‌ترسم،
اگه نشه چي؟‌
اونوقت آيا ....

حسرت روزهاي از دست رفته رو نمي‌خورم؟

در ادامه اون هدف بزرگ،
خيلي هدفهاي كوچيك و برزگ ديگه هم
تعريف كردم كه دارم يكي يكي اجراشون مي‌كنم،
مي‌ترسم...
چون تمام اين كارها رو انجام ميدم كه
براي اون هدف بزرگ آماده بشم.

ولي اگه اون هدف بزرگ رو بهش نرسم چي؟
 
posted by تيستو سبزانگشتي at 9:45 AM | Permalink |


3 نظرات بهاري شما:


  • At 5/08/2007 12:46 PM, Blogger roze

    گاهي فكر مي كنم اينقدر براي خودمون قيد و بند و محدوده و زمان و راه و روش و برنامه و .... تعريف مي كنيم كه نمي فهميم تمام اون مدتي كه داشتيم برنامه ريزي و طرح مي ريختيم چطوري گذشت كاش اينقدر زندگي را سخت نمي گرفتيم و سعي مي كرديم از هرچيزي لذت ببريم

     
  • At 5/08/2007 3:12 PM, Anonymous Anonymous

    پا از آن‌چه‌ هستی‌ فراتر بگذار،
    تا تجربه‌ کنی‌
    توان‌ِ دیگرگون‌ شُدن‌ داری‌!

    تن‌ به‌ آب‌ بزن‌،
    تا تجربه‌ کنی‌
    یارای‌ غلبه‌ بر ترس‌ در تو هست‌!

    در زنده‌گی‌ غرقه‌ شو!
    از تجربه‌یی‌ به‌ تجربه‌یی‌ دیگر!
    هر روز،
    تازه‌تر...


    4

    قدم‌ زدن‌ در جنگل‌،
    دراز کشیدن‌ بر سبزه‌ها،
    کنارِ دریاچه‌ وُ کوهستانی‌ نشستن‌،
    گله‌یی‌ گوسفند را تماشا کردن‌،
    وَ با سگی‌ سخن‌ گفتن‌!

    به‌ صدای‌ آتش‌ِ بخاری‌ گوش‌ دادن‌،
    با انسان‌هایی‌ که‌ دوستشان‌ داری‌
    روزها را رَج‌ زدن‌!

    آزادی‌ِ تجربه‌ شُده‌،
    آزادی‌ِ دوست‌ داشتنی‌...

     
  • At 5/09/2007 1:15 AM, Anonymous Anonymous

    ey farzande adam aram bash chera ke man be yadat hastam...