May 13, 2007
كاشان
يه روز هم كه از اين شهر دور باشي
احساس مي‌كني حداقل به اندازه يه هفته اميد به زندگيت افزايش يافته،
جمعه رفتيم كاشان،
درسته كه سفر يه روزه بود و خيلي خسته شديم،
و البته ناهماهنگي هاي تور طبق معمول اعصاب آدم رو خرد مي‌كرد
ولي خب،
تيستو به خودش قول داده كه نه تنها خودش رو ناراحت نكنه
بلكه هميشه سعي كنه تا حد امكان به خودش و اطرافيانش خوش بگذره،

به همين دليل،
تيستو از آسمون آبي كاشان لذت برد،


از آثار باستاني و مخصوصاً نقاشي هاي كمال‌المك لذت برد،


البته يه جاهايي هم از دست اين هموطناش كه به گذشته‌شون احترام نميذارن حرص خورد،

از گوجه سبزها و چاقاله‌هاي باغ كند و خورد بدون اينكه از دل‌درد بترسه،


البته گلاب‌گيري رو هم ياد گرفت !

خلاصه تيستو يه روز زندگي كرد.

 
posted by تيستو سبزانگشتي at 7:31 AM | Permalink |


4 نظرات بهاري شما:


  • At 5/13/2007 8:20 AM, Anonymous Anonymous

    امیدوارم همه روزهایت ایهگونه باشد

     
  • At 5/13/2007 3:43 PM, Anonymous Anonymous

    من سال دوم دبستان که بودم معلمم بهم کتاب تیستو رو هدیه داد. یادمه خیلی دوسش داشتم و ...یادمه هروقت به تهش می‌رسیدم که می‌گفت: تیستو یه فرشته بود گریه‌ام می‌گرفت

     
  • At 5/13/2007 7:55 PM, Anonymous Anonymous

    تپه هاي سيلك نرفتين؟
    سالهاي كودكيم، اين تپه ها منظره ي پنجره ي خونه ي ما بود
    مهد جهان

     
  • At 5/16/2007 3:54 PM, Anonymous Anonymous

    شيطون نگفتي مي خواي بري يا رفتي بايد از تو وبلاگت بفهميم كه رفتي !!!!!